شعر خداحافظی؛ زیباترین اشعار درباره خداحافظی و وداع

شعر خداحافظی در ادبیات کهن فارسی حضور داشته است و تا دوره معاصر جایگاه خود را حفظ کرده است. گلچین شعر درباره رفتن و خداحافظی را در ستاره بخوانید.

شعر خداحافظی

شعر خداحافظی عاشقانه و وداعیه در ادبیات کهن در مقابل شعر سلام قرار گرفته و با مضامینی همچون ترک یار و دیار و جدایی از معشوق ملازم بوده است. در دوره معاصر نیز رفتن معشوق و یا مسافرت شاعر و بدرود گفتن در لحظه جدایی، شعر خداحافظی را رقم زده است. غم عظیم این جدایی‌ها در حال حاضر باعث شده است اشعار خداحافظی یا اشعار درباره وداع مانند اشعار درباره مرگ بسیار خوانده شود. از همین اشعار برای عکس نوشته جدایی و عکس نوشته جدایی نیز استفاده می‌شود. گزیده ای از اشعار سنتی، شعر نو، تک‌بیت، رباعی و ترانه با مضمون خداحافظی را در ستاره بخوانید.

 

عکس نوشته روز وداع یاران سعدی
اشعار درباره خداحافظی و وداع 

 

گلچین غزل خداحافظی

بی مهرِ رُخَت روزِ مرا نور نماندست
وز عمر، مرا جز شبِ دیجور نماندست

هنگامِ وداعِ تو ز بس گریه که کردم
دور از رخِ تو چشمِ مرا نور نماندست

می‌رفت خیالِ تو ز چشمِ من و می‌گفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندست

وصلِ تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولتِ هجرِ تو کنون دور نماندست

نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رُخَت این خستهٔ رنجور نماندست

صبر است مرا چارهٔ هجرانِ تو لیکن
چون صبر توان کرد؟ که مقدور نماندست

در هجرِ تو گر چشمِ مرا آبِ روان است
گو خونِ جگر ریز که معذور نماندست

حافظ، ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیهٔ سور نماندست

“شعر خداحافظی از حافظ”

~~~~~✦✦✦~~~~~

گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
وآن چنان پای گرفته‌ست که مشکل برود

دلی از سنگ بباید به سر راه وداع
تا تحمل کند آن روز که محمل برود

چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم
که اگر راه دهم قافله بر گل برود

ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست
همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود

موج از این بار چنان کشتی طاقت بشکست
که عجب دارم اگر تخته به ساحل برود

سهل بود آن که به شمشیر عتابم می‌کشت
قتل صاحب‌نظر آن است که قاتل برود

نه عجب گر برود قاعدهٔ صبر و شکیب
پیش هر چشم که آن قد و شمایل برود

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود

گر همه عمر نداده‌ست کسی دل به خیال
چون بیاید به سر راه تو بی‌دل برود

روی بنمای که صبر از دل صوفی ببری
پرده بردار که هوش از تن عاقل برود

سعدی ار عشق نبازد چه کند ملک وجود
حیف باشد که همه عمر به باطل برود

قیمت وصل نداند مگر آزرده هجر
مانده آسوده بخسبد چو به منزل برود

“شعر خداحافظی از سعدی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله (گریه) خیزد روز وداع یاران

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران

با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران

ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران

چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران

سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران

چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران

سعدی

~~~~~✦✦✦~~~~~

روز وداع گریه نه در حد دیده بود
توفان اشک تا به گریبان رسیده بود

نزدیک بود کز غم من ناله برکشد
از دور هر که ناله زارم شنیده بود

دیدی که: چون به خون دلم تیغ برکشید؟
آن کس که جان بخوش دلش پروریده بود

آن سست عهد سرکش بدمهر سنگدل
ما را به هیچ داد، که ارزان خریده بود

چون مرغ وحشی از قفس تن رمیده شد
آن دل، که در پناه رخش آرمیده بود

زان دردمند شد تن مسکین، که مدتی
دل درد آن دو نرگس بیمار چیده بود

روز وداع دل بشد از دست و حیف نیست
کان روز اوحدی طمع از جان بریده بود

“اوحدی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

چابکسواری آمد و لعبی نمود و رفت
نی نی عقابی آمد و صیدی ربود و رفت

آن آفتاب کشور خوبی چو ماه نو
ظرف مرا به آن می‌تند آزمود و رفت

نقش دگر بتان که نمی‌رفت از نظر
آن به تن به نوک خنجر مژگان زدود و رفت

تیری که در کمان توقف کشیده داست
وقت وداع بر دل ریشم گشود و رفت

حرفی که در حجاب ز گفت و شنود بود
آخر به رمز گفت و به ایما شنود و رفت

از بهر پای بوس وداعی که رویداد
رویم هزار مرتبه بر خاک سود و رفت

افروخت آخر از نگه گرم آتشی
در محتشم نهفته برآورد دود و رفت

“محتشم کاشانی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

به تودیع تو جان می‌خواهد از تن شد جدا حافظ
به جان کندن وداعت می‌کنم حافظ خداحافظ

ثنا خوان توام تا زنده‌ام اما یقین دارم
که حق چون تو استادی نخواهد شد ادا حافظ

من از اول که با خوناب اشک دل وضو کردم
نماز عشق را هم با تو کردم اقتدا حافظ

تو صاحب خرمنی و من گدایی خوشه چین اما
به انعام تو شایستن نه حد هر گدا حافظ

بروی سنگ قبر تو نهادم سینه‌ای سنگین
دو دل با هم سخن گفتند بی صوت و صدا حافظ

در اینجا جامه شوقی قبا کردن نه درویشی است
تهی کن خرقه‌ام از تن که جان باید فدا حافظ

تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری
نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ

مگر دل می‌کنم از تو بیا مهمان به راه انداز
که با حسرت وداعت می‌کنم حافظ خداحافظ

“شهریار”

~~~~~✦✦✦~~~~~

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه‌ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لب‌هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

“فاضل نظری”

  متن شعر خداحافظی محسن چاووشی  

~~~~~✦✦✦~~~~~

خداحافظ‌ ای چشمه روشنایی
خداحافظ‌ ای غربت و آشنایی 

خداحافظ‌ ای قصه ناتمامم
خداحافظ‌ ای روح خواب و خیالم

خداحافظ‌ ای خواب شیرین مــن
خداحافظ‌ ای عشق دیرین من

خداحافظ‌ ای سربـــه سر زندگی
خداحافظ‌ ای دین و آیین مـــن

خداحافظ‌ ای شادی لحظه هایم
خداحافظ‌ ای مهربان خیالم

خداحافظ‌ ای راز پنهان قلبم
خداحافظ‌ ای شادمانی هر دم

خداحافظ‌ ای اشک جاری ز چشمم
خداحافظ‌ ای عشق پاک سرشتم

خداحافظ‌ ای ناله‌های شبانه
خداحافظ‌ ای عاشق بی بهانه

خداحافظ‌ ای شور عشق و جدایی
خداحافظ‌ ای لحظه‌ی آشنایی

~~~~~✦✦✦~~~~~

وداع آخرم با تو
وداعم با نفس‌هامه
ببین نزدیکه ویرون شم
رفیقم قلب تنهامه

یه دریا تو چشام دارم
شبم سرریز بارونه
بدون تو کسی جز من
کنار من نمی‌مونه

نه همراهی که راهی شه
نه دستی که پناهی شه
نه فانوسی که پایانِ
هراس کوره راهی شه

چشام خیسن خداحافظ
عزیز من خداحافظ
دلم خونه خداحافظ
پشیمونه خداحافظ

تمومه عمر آوازم
دیگه خاموش خاموشم
نمیری هرگز از یادم
من از یادت فراموشم

شروع رفتنت بی من
شروع شعر اندوهه
بدون بعد از تو یاد تو
برام سنگین‌تر از کوهه

غزل سردرگمه بی تو
ترانه بوی غم داره
دیگه دستای لرزونم
تب دستاتُ کم داره

چشام خیسن خداحافظ
عزیز من خداحافظ
دلم خونه خداحافظ
پشیمونه خداحافظ

~~~~~✦✦✦~~~~~

 

شعر نو درباره خداحافظی

هرگز نگو خداحافظ
خداحافظی با تو
سلام گفتن به در به دری هاست
و در آغوش کشیدن
تمام تنهایی‌ها،
ترس‌ها،
سرگشتگی‌ها…

هرگز نگو خداحافظ
خداحافظی با تو،
منجمد شدن قلب هجده ساله‌ای ست
که نام تو را آواز می‌داد
به تپیدن‌های خود…

در الوداع هر دیدار
پی واژه‌ای می‌گردم
به جای خداحافظ،
تا با آن بباورانم به خود
که دوباره دیدنت محال نیست!

حرفی شبیه می‌بینمت،
تا بعد،
به امید دیدار…

حرفی که نجاتم دهد
از هراس دوباره ندیدن تو!
به من که عمری
لبریز بوده‌ام از سلام‌های بی جواب
هرگز نگو خداحافظ…

“یغما گلرویی”

 

عکس نوشته هرگز نگو خداحافظ یغما گلرویی

 

~~~~~✦✦✦~~~~~

بهار که پرستو‌ها می‌آیند من کوچ می‌کنم
مقصد من شهر آرزو‌های آبی‌ست
بهار که بیاید شکوفه‌ها ناخواسته می‌شکفند
و من با چمدانی پر از برف به سوی خورشید می‌روم
لحظه‌ی ناب دل کندن از نداشته هایم
و خداحافظ‌ ای داشته‌های من

~~~~~✦✦✦~~~~~

بی‌خودی متأسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلاً!
تو چه می‌دانی چه ترسی‌ست
ترس از کوچه بعد از خداحافظ؟
تو چه می‌دانی
چه‌ها که نمی‌کند این ترس؟
بی‌خودی لبخند نزن

“مهدیه لطیفی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

دلم شاخه‌ای
که می‌خواهد با پرنده پرواز کند
دلم شاخه‌ای
که در وداع پرنده، تکان می‌خورد
پرنده‌ها از شاخه می‌پرند

~~~~~✦✦✦~~~~~

سلام
خداحافظ!
چیز تازه‌ای اگر یافتید،
بر این دو اضافه کنید
تا بل باز شود این در گم شده بر دیوار

“حسین پناهی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

به یاد تو هستم
کاش
خداحافظی نمی‌کردی و می‌رفتی
من عمری خداحافظی تو را
به یاد داشتم

پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره می‌کند

که چرا من
هنوز جهان را ترک نکرده‌ام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کم کم تو را فراموش کنم

“احمدرضا احمدی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

شب روی شانه من خواب می‌بیند
و شب‌پره‌ها از من و شب
با تردید می‌گذرند
و او که بهترین آرزوها را برایم داشت
هفده بار بیشتر از من
خداحافظی را آزموده است

و این فاصله‌ای نیست
که با دعا و دویدن پر شود
تسبیح مادربزرگ گم شده
و من عجیب خوابم می‌آید

“چیستا یثربی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

نامه‌ای که نوشته‌ای
هرگز نگرانم نمی‌کند
گفته‌ای بعد از این دوستم نخواهی داشت
اما، نامه‌ات چرا اینقدر طولانی است؟

تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ
این خودش یک کتاب کوچک است
هیچ کس برای خداحافظی
نامه‌ای چنین مفصل نمی‌نویسد

“هاینریش هاینه”
ترجمه: بهنود فرازمند

~~~~~✦✦✦~~~~~

 

متن شعر خداحافظی از یاغی تبار

 

حتی اگر دیگر نبینمت،
هر شب به خوابت می‌آیم
تا به یادت بیاورم که بی خداحافظی رفتی

“نیلوفر لاری پور”

~~~~~✦✦✦~~~~~

من دیگر نیستم
اما تو، قول بده
به من قول بده
هر روز به گلدان‌های سبز کنار پنجره سلام کنی
قول بده
مراقب کبوترانی باشی که پشت پنجره لانه می‌سازند
قول بده
هر روز صبح یک لیوان چای گرم بنوشی
قول بده
مهربان باشی با نازبالش‌هایی که خودم دوختم
قول بده
به من قول بده خودت باشی

من چمدانم را بستم
و خاطرات عاشقی را در حجم کوچکش جا دادم
و با عشق
با غزل
با شعر
با مهر
با گلدان‌های سبز کنار پنجره
خداحافظی کردم

“شهره روحبانی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

فصل ها
رنگ به رنگ
در لباست جا به جا می‌شوند

از آستینت
جنگلی روییده است
و هزار باغ پنهان
در سینه داری

تا همیشه برای خداحافظی
از لباست
برف ببارد

“بهزاد عبدی”

 

عکس نوشته امشب شب هجران و وداع و دوری‌ست مهستی گنجوی 

 

رباعیات با مضمون خداحافظی

امشب شب هجران و وداع و دوری‌ست
فردا دل را بدین سبب رنجوری‌ست

ای دل تو همی سوز تو را فرمان‌ست
وای دیده تو خون‌گری تو را دستوری‌ست

“مهستی گنجوی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

تو را از دور می‌بوسم به چشمی‌تر خداحافظ
مرا باور نکردی می‌روم دیگر خداحافظ

مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران‌ای بی وفا دلبر خداحافظ

~~~~~✦✦✦~~~~~

خداحافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو بر گردم

نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم

~~~~~✦✦✦~~~~~

این قصه هم رسیده به پایان خداحافظ
جان شما و خاطره‌هامان خداحافظ

من می‌روم بدون تو، اما دعایم کن
در اولین تراوش باران خداحافظ

~~~~~✦✦✦~~~~~

 

اشعار غمگین درباره خداحافظی

 

خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود

خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت

~~~~~✦✦✦~~~~~

از شهر تو رفت خواهم ای شهرآرای
جان را به وداع کوتهی روی بنمای

از جور تو در سفر بیفشردم پای
دل را به تو و تو را سپردم به خدای

“خاقانی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

دردا که درین زمانه پر غم و درد
غبنا که درین دایره غم پرورد

هر روز فراق دوستی باید دید
هر لحظه وداع همدمی باید کرد

~~~~~✦✦✦~~~~~

هرگز المی چو فرقت جانان نیست
دردی بتر از واقعه هجران نیست

گر ترک وداع کرده‌ام معذورم
تو جان منی وداع جان آسان نیست

“ابوسعید ابوالخیر”

~~~~~✦✦✦~~~~~

بی‌وداع دوستان کردی سفر
از که این راه و روش آموختی

گرنه از یاران بدی دیدی چرا
دیده از دیدار یاران دوختی

“وحشی بافقی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

زین رفتن جان‌ربای درد افزایت
چون سازم و چون کنم پشیمان رایت

برخیزم و در وداع هجر آرایت
بندی سازم ز دست خود بر پایت

“سنایی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

اکنون که وداع می‌کنی مسکین من
دل را به چه انواع دهم تسکین من

بر روی نهم روی که هنگام وداع
برمه ریزم ز اشک خود پروین من

“ابن حسام خوسفی”

 

عکس نوشته ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار فاضل نظری

خدا لعنت کند بر واژه‌ها حتی خداحافظ!
که یعنی آتشی افتاده در من با خداحافظ!

سکوت افتاده مثل رعشه‌ای بر استخوانهایم
شبیه موج سرد ساحل دریا خداحافظ

~~~~~✦✦✦~~~~~

برو‌ ای خوب من هم بغض دریا شو خداحافظ
برو با بی کسی هایت هم آوا شو خداحافظ

تو را با من نمی‌خواهم که ما معنا کنم دیگر
برو با یک من دیگر بمان ما شو خداحافظ

~~~~~✦✦✦~~~~~

چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم؟
چگونه می‌روی با اینکه می‌دانی چه تنهایم؟

خداحافظ، بدون تو گمان کردی که می‌مانم
خداحافظ، بدون من یقین دارم که می‌مانم

~~~~~✦✦✦~~~~~

 

تک ‌بیتی ‌های ناب خداحافظی

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی‌اش را بفشارم

“فاضل نظری”

~~~~~✦✦✦~~~~~

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

“حافظ”

~~~~~✦✦✦~~~~~

سنگ را در ناله می‌آرد وداع دوستان
بیستون فریادها در ماتم فرهاد کرد

“صائب تبریزی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

وداع کردی و چشمم روان شد از بر تو
کنون وداع دو چشم روان خویش کنم

“امیرخسرو دهلوی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

زان پیش کز وداع تو جانم رود برون
مرگ آمده است و تنگ گرفتست در برم

“محتشم کاشانی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

یاد باد آنکه برون آمده بودی به وداع
وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا

“خواجوی کرمانی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

از آن به روز وداعت نهان شدم ز نظر
کز آب چشم روان فاش میشد اسرارم

“اوحدی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

دل را غم وداع تو در خون نشانده بود
حال خوشی نداشت‌که‌گویم چه حال داشت

“بیدل دهلوی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

از دیده دلم روز وداعش نگران شد
با قافله اشک در افتاد و روان شد

“سلمان ساوجی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

یار وداع می‌کند، تاب وداع یار کو؟
وعده وصل می‌دهد، طاقت انتظار کو؟

“هلالی جغتایی”

~~~~~✦✦✦~~~~~

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا…در گلو شکست

“از مجموعه اشعار قیصر امین‌پور

 

متن آهنگ سلام آخر احسان خواجه امیری

سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن

سلام ای غم لحظه‌های جدایی
خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه

خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه 

خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من
تو را می‌سپارم به دل های خسته

تو را می‌سپارم به مینای مهتاب
تو را می‌سپارم به دامان دریا

اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می‌سپارم به رویای فردا

به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد
به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد

اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه 

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه

“از اشعار اهورا ایمان

 

عکس نوشته خداحافظ ای همنشین همیشه

 

~~~~~✦✦✦~~~~~

 

متن آهنگ خداحافظ همین حالا محمد علیزاده

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی، تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می‌دید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

خداحافظ خداحافظ همین حالا

“ترانه سرا: فرزاد حسنی”

 

کلام آخر

امیدواریم از مطالعه اشعار بالا لذت برده باشید. شما چه اشعاری در این زمینه می‌دانید؟ به نظر شما کدامیک از اشعار بالا زیباتر بود؟ نظرات خود را با ما و سایر همراهان مجله ستاره به اشتراک بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • من که از سایتتون راضیم کارتون عالیه

  • سلام و خسته نباشيد حسابى
    واقعا سايتتون كامل و بي نقصه
    درود به شرفتون

  • از اشعار بی نظیر پادشاهان ادبیات فارسی مثل سعدی و اوحدی و محتشم شروع کردی و در نهایت به رسوندیش به یه مشت جفنگ و دری وری به اسم شعر نو!

    • مدیر سایت

      با سپاس از شما مخاطب عزیز، رسالت ما درنظر گرفتن همه سلیقه‌هاست. موفق باشید.

  • عااالی

    • سلام :
      اولا: شعر نو دری وری نیست اینهایی که آوردید شعر نئ نیست؛
      ثانیا: رسالت شما بهترست حفظ اصالت زبان و ادبیات فارسی باشد نه حفظ سلیقه ها.
      باتشکر

نظر خود را بنویسید