اسم دختر با ح؛ فهرست کامل اسم دختر که با حرف ح شروع می‌شود

فهرست کامل نام‌ و اسم دختر که با حرف ح شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، عربی و …).

اسم دختر با ح
برای آشنایی با دیگر اسامی دخترانه زیبا با توجه به اینکه اسم مورد نظر شما با چه حرفی آغاز شود، می‌توانید از جدول زیر استفاده کنید.

پیشنهاد ستاره برای اسم دختر با ح:

حدیث | حریر | حسنا | حمیرا | حنا | حورا | حوریا | حورآسا

 

اسم دختر با ح فارسی

حریرگل /harir gol/

معنی: ۱- گلِ ابریشم ۲- مجاز از زیبا و لطیف.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حسیبا /haseybā/

معنی: حَسِیب = پاک نژاد، پاکزاد، اصیل + ا (پسوند نسبت)، دارای اصل و نسب، پاک نژاد، پاکزاد و اصیل.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۴۲


حوراوش /ho(w)rā vaš/

معنی: چونان زن زیبا روی بهشتی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حورآسا /ho(w)rāsā/

معنی: حور (عربی) + آسا (فارسی) آن که چون حور زیباست
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حورآفرین /horāfarin/

معنی: حور (عربی) + آفرین (فارسی) مرکب از حور (زن زیبای بهشتی) + آفرین (آفریننده)


حورجهان /horjahān/

معنی: حور (عربی) + چهر (فارسی) آن که چهره‌ای زیبا چون حور دارد


حوردیس /hordis/

معنی: حور (عربی) + دیس (فارسی) آن که چون حور زیباست


حوررخ /horrox/

معنی: حور (عربی) + رخ (فارسی) آن که چهره‌ای زیبا چون حور دارد


حورزاد /horzād/

معنی: معنی: حور (عربی) + زاد (فارسی) زاده حور، زیبا


حورناز /hur nāz/

معنی: زن زیبای بهشتیِ دارای ناز و غمزه و کرشمه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حوروش /ho(w)rvaš/

معنی: حور+ وش (پسوند شباهت) دختری چون زن (زنان) زیبای بهشتی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۲


حوری /huri/

معنی:  حور، زن زیبا
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۱۲۳


حوری بانو /huribānu/

معنی: حور (عربی) + ی (فارسی) + بانو (فارسی) زن زیبای بهشتی


حوری دخت /huridoxt/

معنی: حور (عربی) + ی (فارسی) + دخت (فارسی) مرکب از حوری (زن زیبای بهشتی) + دخت (دختر)


حوری رخ /hurirox/

معنی: حور (عربی) + ی (فارسی) + رخ (فارسی) آن که چهره‌ای زیبا چون حوری دارد


حوری زاد /hurizād/

معنی: حور (عربی) + ی (فارسی) + زاد (فارسی) زاده حوری، زیبا


حوریا /horiyā/

معنی: حور = زن زیبای بهشتی، زنان زیبای بهشتی+ ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به حور ۲- مجاز از زن یا دختر حورچهر، زن زیبارو و پری‌گونه.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۳۱۲


حوریسا /hurisā/

معنی: حوری = حور، زن زیبا+ سا (پسوند شباهت)، ۱- شبیه و مانند حوری ۲- زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

 

اسم دختر با ح عربی

حاتمه /hātame/

معنی: مؤنث حاتم به معنی حاکم، قاضی، داور
فراوانی در ثبت احوال: ۶۳۲


حادیه /hādiye/

معنی: مونث حادی


حارثه /hārese/

معنی: مؤنث حارث و به معنی زن کشاورز
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام یکی از راویان حدیث.


حالیه /hāliye/

معنی: زنی که به زیور و زینت آراسته شده باشد


حامده /hāmede/

معنی: مؤنث حامد، سپاسگزار


حانا /hānā/

معنی: ۱- در عربی مشتاق و آرزومند ۲- در هندی نام درختی است که میوه ی آن بِل (= نارهندی) است و مصرف دارویی دارد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۵


حانی /hāni/

معنی: میش یا گاو وحشی


حانیه /hāniye/

معنی:  مهربان، دلسوز
فراوانی در ثبت احوال: ۴۴۵۵۸


حبابه /habābe/

معنی: زن بسیار دوست داشتنی


حبه /habbe/

معنی: ۱- دانه‌ی بعضی از میوه‌ها و گیاهان؛ ۲- مجاز از پول بسیار اندک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۲


حبیبه /habibe/

معنی:  مؤنث حبیب، دوست، یار، معشوقه
فراوانی در ثبت احوال: ۷۳۴۶۴


حدیث /hadis/

معنی: سخنی که از پیامبر اسلام (ص) یا بزرگان دین نقل کنند، روایت، سخن، گفته، داستان، جدید، تازه، نو، مجاز از عشق، سودا
فراوانی در ثبت احوال: ۹۷۴۲۸


حدیثا /hadisā/

معنی: حدیث + الف اسم ساز ۱- نو، جدید، تازه ۲- خبر.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۱


حدیثه /hadise/

معنی: نو و تازه
فراوانی در ثبت احوال: ۷۲۹۰۴


حدیقه /hadiqe/

معنی: باغ، بستان، باغچه
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۶۷۶


حرمت /hormat/

معنی: احترام، اطاعت و فروتنی در برابر اوامر الهی، دوری از زشتی‌ها و به جای آوردن حقوق که رعایت آنها واجب دانسته شده است
فراوانی در ثبت احوال: ۲۸۸۴


حره /horre/

معنی:  دختر آزاده، از اسامی حضرت زهرا، از القاب بانوان اشرافی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حریر /harir/

معنی: ۱- ابریشم ۲- نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک ۳- پیله ی ابریشم که در حرارت زیاد، کّرمِ درون آن کشته شده باشد ۴- در قدیم نوعی پارچه‌ی ابریشمیِ نازک که از آن برای نوشتن نامه استفاده می‌ کردند ۵- به عنوان نماد هر چیزِ نرم و لطیف.
فراوانی در ثبت احوال: ۹۰۵


حریه /horriye/

معنی: حُره
فراوانی در ثبت احوال: ۴۹۳


حسْنا /hasnā/

معنی: زیبا، زن زیبا
فراوانی در ثبت احوال: ۹۸۴۸
پیشینه تاریخی: نام شاعره برمکی.


حسانه /hesāne/

معنی: زن بسیار نیکو
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۸۱
پیشینه تاریخی: از صحابیات و از دوستان نزدیک حضرت خدیجه کبری (س) است.


حسنا زهرا (حسنیزهرا) /hosna-zahrā/

معنی: مرکب از نام‌های حُسنا (حُسنی) و زهرا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حسنا(حسنی) /hosnā/

معنی: در قدیم به معنی نیک، پسندیده.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۱۲۹۳


حسنه /hasane/

معنی: خوب، نیک، پسندیده، عمل نیک و پسندیده عمل پسندیده به ویژه عمل مطابق با شرع، کار نیک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۱۷۴


حسنیه /hosniye/

معنی: نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۲۳۹


حسیبه /hasibe/

معنی: دارنده‌ی نام و شرف و بزرگی، زنِ شریف در اصل و نسب.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۷۸


حشمت /hešmat/

معنی: ۱- بزرگی و احترام ناشی از داشتن قدرت و ثروت بسیار ۲- در قدیم به معنی شرم، حیا، پروا.
فراوانی در ثبت احوال: ۹۸۸۹


حشمت الملوک /hešmatolmoluk/

معنی: جلال و شکوه پادشاهان


حصان /hasān/

معنی: زن شوهردار پاکدامن، مروارید


حصنا /hasnā/

معنی: زن شوهردار پارسا و پاکدامن


حفصه /hafse/

معنی: اسد، شیر
فراوانی در ثبت احوال: ۸۰۷۵
پیشینه تاریخی: دختر عمر بن خطاب و همسر پیامبر اسلام(ص)


حفیظه /hafize/

معنی:  موکّل به چیز، حافظ و محفوظ
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۶۲


حکیمه /hakime/

معنی: مؤنث حکیم، زن حکیم و دانشمند
فراوانی در ثبت احوال: ۷۰۳۲۱


حلاوت /halāvat/

معنی: مجاز از خوشایند و دلچسب بودن، لذت بخش بودن، دلپذیری، شیرینی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حلما /holmā/

معنی: جمع حَلیم، بردباران، صبوران.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۲۲۶۵


حلوه /helvā/

معنی: شیرین، کنایه از زن زیبا و شیرین


حلیا /halyā/

معنی: زیور و آرایش
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۷۳


حلیفه /halife/

معنی: مؤنث حلیف، مجاز از زن قرین و همراه، زن هم قسم.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حلیمه /halime/

معنی:  مؤنث حلیم، زن خویشتن دار، صبور و با تحمل، دختر بردبار
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۷۸۵۷


حلیه /helye/

معنی: ۱- در قدیم به معنی زینت، پیرایه، زیور ۲- مجاز از مشخصات صورت و اندام.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۳


حماسه /hamāse/

معنی: کاری افتخار آفرین، نوعی شعر، دلیری، شجاعت، بی باکی، کاری افتخارآفرین که از سر شجاعت و دلاوری یا مهارت انجام شده باشد
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۳


حمامه /hamāme/

معنی: کبوتر، هر پرنده طوقدار، مانند فاخته


حمده /hamde/

معنی: سپاس و شکرگزاری
فراوانی در ثبت احوال: ۸۲۹


حمرا /hamrā/

معنی: سرخ رنگ


حمیده /hamide/

معنی: مؤنث حمید و به معنی ستوده، پسندیده
فراوانی در ثبت احوال: ۲۰۲۱۷۴
پیشینه تاریخی: مادر امام موسی کاظم(ع).


حمیرا /homeyirā/

معنی: مصغّر حمرا، زن سرخ و سپید، زن سرخ
فراوانی در ثبت احوال: ۴۱۹۰۴
پیشینه تاریخی: لقبی که پیامبر اسلام(ص) به عایشه داده بود.


حنا /hanā/

معنی: گیاهی درختی که گل های سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام
فراوانی در ثبت احوال: ۴۷۴۵


حنانه /hannāne/

معنی: ۱- بسیار نوحه کننده، ناله کننده ۲- ستونی که قبل از ساختن منبر پیامبر اسلام(ص) هنگام وعظ به آن تکیه می‌فرمودند.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۶۷۹۸


حنانه /hannane/

معنی: بسیار نوحه کننده، ناله کننده


حنیسه /hanise/

معنی:  زن شجاع
فراوانی در ثبت احوال: ۴۷۲


حنیفا /hanifā/

معنی: مسلمان واقعی، فرد پای بند به اسلام، یکتا پرست و موحد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۲


حنیفه /hanife/

معنی: مؤنث حنیف، دختر درست و پاک، دختر راستین، زن ثابت قدم در دین.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۲۶۱۴


حوا /havā/

معنی: ۱- نخستین انسان ماده در مذاهب سامی ۲- در نجوم صورت فلکی بزرگی در آسمان نیمکره‌ی جنوبی، که آن را به صورت مارگیری مجسم می کنند که ماری را با دو دست گرفته است
فراوانی در ثبت احوال: ۵۵۸۹۵
پیشینه تاریخی: به روایت تورات و قرآن، نخستین زنی که خدا آفرید، همسر حضرت آدم(ع)


حور /hur/

معنی:  زن زیبای بهشتی


حورا /ho(w)rā/

معنی: حور، زن زیبای بهشتی، زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی
فراوانی در ثبت احوال: ۹۴۷۲


حورالجمال /hurojjamāl/

معنی: زنی که زیبایی و روی او چون حورا (زن زیبای بهشتی) باشد
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: یکی از دختران امام حسین(ع).


حورالعین /hurolein/

معنی:  زن یا زنان سفیدپوست درشت چشم
فراوانی در ثبت احوال: ۴۲۶


حوردخت /hordoxt/

معنی: دختر سیاه چشم و زیبا


حوروش  /horoš/

معنی:   دختری چون زن (زنان) زیبای بهشتی


حوری لقا /hurilaqā/

معنی: آن که چون حوری زیباست


حوریه /huriye/

معنی:  زن سفید پوست و زیباروی
فراوانی در ثبت احوال: ۴۹۹۰۶


حیات /hayāt/

معنی:  زندگی، زیست
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۲۳۲


حیرت /heyrat/

معنی: سرگشتگی، سرگردانی


حیفا /hayfā/

معنی: نام بندری در فلسطین

 

اسم دختر با ح عبری

حفصیبه /hafsibe/

معنی: شادی او با من است، نام همسر حزقیال نبی

 

در این مطلب فهرست اسم دختر با ح، گلچینی از زیباترین اسامی دخترانه که با حرف ح آغاز می‌شوند را به شما ارائه دادیم. نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی و… از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسامی دخترانه است.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • خوب

  • یه اسم پسرمیخام که به هلمابیاد

  • بدون نام

    اسم دختر میخوام به امیر حسین و امیر حسن بیاد

  • سلام اسمی میخوام که به حیدر بیاد
    هم دخترهم پسر

  • سلام خسته نباشید
    اسم دختروپسرکه به اسم حامدوانسیه بیادممنون

  • حاملم دختر دارم میخوام اسم دخترم به اسم شوهرم بیا ممنون اگه نظرتونو بگین

    • حاملم دختر دارم میخوام اسم دخترم ب اسم منو وشوهرم بیاد

  • بدون نام

    سلام نظرتون درباره ی اسم حورنازچیه

  • بنظرتون حدیث بهتره یا حدیثه؟

    اسمم حدیثه هست ولی بعضی ها هم بهم میگن حدیث

  • بدون نام

    یه اسم دخترونه به نازنین زهرا
    ومحمدجوادبیاد ممنون

  • علي رضا

    يه اسم دختر و پسر ب علي رضا و مهين بيادبگيد

  • بدون نام

    اسم حنانه علی و بی نظیر است

  • اسم حنانه دارای معانی مختلف و زیبایی هست اما نمیدونم که چرا تمامی سایت ها و کتب اسامی ناله کننده معنی میکنن این نام رو که اتفاقا به معنی مهربان و دلسوز هم هست… آیا بهتر نیست برای معنی کردن اسم یک انسان از معانی دیگری استفاده کنیم؟ستونی که پیامبر به آن تکیه میکردن حنانه نام داشت درست اما اون یک مکان هست/آیا ناله کننده معنی هست که برای لقب حضرت زهرا استفاده میشه؟

    • مدیر سایت

      کاربر عزیز برای اطلاعات کامل درباره این اسم به لینک «معنی اسم حنانه چیست؟ (ریشه، فراوانی و نام های مشابه)» مراجعه کنید. 

  • عالی

  • حنانهبه معنی بسیار مهربان و از القاب حضرت زهرا سلام اله می باشد. ولی متاسفانه چون لقب ستونی که حضرت رسول که به ان تکیه میکرد حنانه بود به اشتباه به معنی نوحه کننده معنی میشود
    اطفا تحقیق و اصلاح فرمایید
    با تشکر

  • لطفا اسم حنانه برکت رو هم بنویسید

نظر خود را بنویسید