اسم پسر با ی؛ فهرست کامل اسم پسر که با حرف ی شروع می‌شود

فهرست کامل نام‌ و اسم پسر که با حرف ی شروع می‌شود (اسم پسر با ی) را به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، عربی، عبری، ترکی، آشوری و …) در این مطلب می‌خوانید.

اسم پسر با ی

انتخاب اسم پسرانه با حروف الفبا

اسم پسر بر اساس حروف الفبا
برای آشنایی با دیگر اسامی پسرانه زیبا با توجه به اینکه اسم مورد نظر شما با چه حرفی آغاز شود، می‌توانید از جدول زیر استفاده کنید.

اگر به دنبال زیباترین اسم پسر با ی (یاء) هستید ما در این مطلب گلچینی از زیباترین اسامی پسرانه که با حرف ی آغاز می‌شوند را جمع آوری کرده‌ایم که به نامگذاری فرزندتان کمک می‌کند. نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی و… از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسم است.

 

اسم پسر با ی

 

پیشنهاد ستاره برای اسم پسر با ی:

یارا | یزداد | یزدان | یکتا | یاسر | یاسین | یاسان | یاشار | یوسف | یونس

اسم پسر با ی فارسی

یادگار /yād(e)gār/

معنی: ۱- آنچه از کسی یا چیزی باقی می‌مانَد و خاطره‌ی او را در اذهان زنده نگه‌می‌دارد؛ ۲- یاد، خاطره؛ ۳- یادگاری؛ ۴- مجاز از فرزند خلف به جا مانده از پدر و جد، جانشین، وارث؛ ۵- در قدیم به معنی نشان، اثر؛ ۶- ماندگار، ماندنی
فراوانی در ثبت احوال: ۳۴۴۶
پیشینه تاریخی: ۱) ماهنامه تاریخی و ادبی فارسی که به وسیله‌ی عباس اقبال در سالهای ۱۳۲۱-۱۳۲۵ شمسی در تهران منتشر شد؛ ۲) یادگار محمّد: [قرن ۹ هجری] شاهزاده تیموری، پسر بایسنقر، که در سال ۸۷۳ قمری سلطان ابوسعید را کشت و در جنگ با سلطان حسین بایقرا شکست خورد.


یارا /yārā/

معنی: ۱- توانایی، قدرت؛ ۲- جسارت، جرآت؛ ۳- (در قدیم) فرصت، مجال.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۴۷


یاران /yārān/

معنی: ۱- دوستان، رفیقان؛ ۲- هم دستان، هم کاران؛ ۳- همراهان؛ ۴- هم نشینان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


یارتا /yārtā/

معنی: همتای یار، همچون یار


یارمند /yārmand/

معنی: دارای دوست و یار


یاره /yāre/

معنی: یارا، قدرت


یارور /yārvar/

معنی: یاریگر، یاور


یازان /yāzān/

معنی: قصد کننده، خواهنده


یاسان /yāsān/

معنی: از برساخته‌های فرقه‌ی آذرکیوان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۱۲
پیشینه تاریخی: یاسان را نام پیغمبری دانسته‌اند و کتابی به نام «نامه شت و خشور یاسان» در دساتیر درج شده است


یاور /yāvar/

معنی: یاری دهنده، کمک کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۷۹۷


یاوند /yāvand/

معنی: فرمان روا، پادشاه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


یزداد /yaz dād/

معنی: خداداد
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: پسر خسرو انوشیروان و پدرِ مهان دخت که مادر فیروز ساسانی بوده است


یزدان /yazdān/

معنی: ۱- خداوند، ایزد؛ ۲- در ادیان و در مذاهب ثنوی، خدای خیر و نیکی، ایزد مقابلِ اهریمن. [یزدان در اصل جمع یزد (= ایزد) است. در فارسی دری نیز مفرد به شمار آمده و در ترجمه‌ی «الله» به کار رفته است]
فراوانی در ثبت احوال: ۳۵۱۳۳


یزدان آفرید /yazdānāfarid/

معنی: آفریده خدا، لحنی از ساخته های باربد


یزدان بخش /yazdānbaxš /

معنی: خدداد، بخشش خدا


یزدان داد /yazdān-dād/

معنی: خداداد
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام پسر شاپور سیستانی، یکی از دستیارانِ ابومنصور المعمری در جمع‌آوری شاهنامه‌ی منثور ابو منصوری


یزدان فر /yazdānfar /

معنی: دارای فره ایزدی


یزدان مهر /yazdān-mehr/

معنی: مهرِ خدایی، نشانه‌ی مهر و محبت ایزدی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۷


یزدان یار /yazdān-yār/

معنی: ۱- کسی که خداوند یار و یاور اوست؛ ۲- نام یکی از مشاهیر صوفیه در قرن ۴ هجری؛ [ابوبکر حسین بن علی یزدان یار ارموی].
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


یزدجرد /yazdjerd/

معنی: یزدگرد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


یزدیار /yazdyār/

معنی: نام پدر دستور بهمنیار از موبدان کرمان در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی


یشتار /yaštār/

معنی: پرستنده، نمازگزار.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


یلان /yalān/

معنی: یلانشان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام پهلوانی تورانی که به دست بیژن، مبارز ایرانی کشته شد


یم /yam/

معنی: جم، جمشید

 

اسم پسر با ی ترکی

یارق /yārogh/

معنی: روشن سفید، نورانی


یاشا /yāšā/

معنی: به معنی زنده باد!، آفرین!.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۰۵


یاشار /yāšār/

معنی: جاویدان، همیشه زنده.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۰۵۰


یغما /yaqmā/

معنی: غارت، تاراج، مالی که از غارت به دست آمده است
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: ۱) یغما قومی از نژاد ترک، که در آسیای میانه و در همسایگی خُلَخلها می‌زیستند و به زیبایی معروف بودند و در ادبیات فارسی قرن ۴ تا ۷ هجری از آنان بسیار یاد شده است؛ ۲) یغمای جندقی: [قرن ۱۳هجری] شاعر و نویسنده‌ی ایرانی، از هواداران فارسی نویسی و از مخالفان سرسخت ارتجاع و تعصب رایج در زمان خود. دیوانش چاپ شده است.


ینال /yanāl/

معنی: ۱- مجاز از سردار، رئیس به ویژه سردار ترک نژاد؛ ۲- غلام، برده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

 

اسم پسر با ی عربی

یاراحمد /yārahmad/

معنی: یار احمد


یاسر /yāser/

معنی: ۱- شترکُش که گوشت قسمت کند؛ ۲- آسان؛ ۳- چپ، طرف چپ
فراوانی در ثبت احوال: ۸۰۲۰۹
پیشینه تاریخی: نام صحابی مشهور پدرِ عمار، که خود و همسرش (سمیّه) به خاطر پذیرش اسلام، شکنجه شدند و به شهادت رسیدند


یاسین /yāsin/

معنی: یس، سوره‌ی سی و ششم از قرآن کریم، دارای صدو هشتاد و یک آیه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۴۳۹۷


یافع /yāfe /

معنی: کودک بالغ


یامن /yāmen /

معنی: مبارک، خجسته، طرف دست راست


یدالله /yadollāh/

معنی: ۱- دست خدا؛ ۲- مجاز از قدرت خداوند
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۰۹۸۲
پیشینه تاریخی: برگرفته از قرآن کریم، آیه‌ی ۶۹ سوره‌ی مائده


یمین الدین /yaminoddin/

معنی: آن که به منزله دست راست دین است


یمین الله /yaminollāh/

معنی: مایه‌ی برکت و سعادتمندی خدایی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


یوسف علی /yusefali /

معنی: یوسف + علی

 

اسم پسر با ی در سایر ریشه ها

یابین /yābin/

معنی: کسی که از خداوند مراقبت می کند
ریشه: عبری


یادا /yādā/

معنی: نشان
ریشه: آشوری


یارالله /yārollāh/

معنی: دوست خدا.
ریشه: فارسی – عربی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۵۴


یاسا /yāsā /

معنی: فرمان، قانون، قائده
ریشه: مغولی


یائیر /yāeer /

معنی: کسی که خدا او را منور کرده است
ریشه: عبری


یپرم /yapram /

معنی: ثمربخش
ریشه: ارمنی


یحیی /yahyā/

معنی: به معنی «تعمید دهنده»
ریشه: عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۶۵۲۸۱
پیشینه تاریخی: ۱) نام پسر زکریّا از پیامبران بنی اسرائیل؛ ۲) یحیی (= شاه یحیی): شاه بخشی از ایران [حدود ۷۸۶-۷۹۵ قمری] از سلسله‌ی آل مظفر، که مدتی بر یزد، اصفهان و فارس حکومت کرد.


یحیی محمد /yahyā-mohammd/

معنی: مرکب از نام‌های یحیی و محمّد
ریشه: عربی – عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


یرمیا /yarmiyā/

معنی: ارمیا، یرمیا یعنی «یهوه به زیر می‌اندازد»
ریشه: عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۶
پیشینه تاریخی: نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل پسر حلیقا و دومین از انبیای اعظم عهد عتیق


یزدانشاه /yazdānšāh/

معنی: نام پسر انوشیروان دادگر
ریشه: اوستایی


یزدگرد /yazdgerd/

معنی: به معنی آفریده‌ی یزدان، یا ایزد آفریده است
ریشه: شاهنامه
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: یزدگرد: نام سه تن از شاهان ساسانی ۱) یزدگرد اول: شاه [۳۹۹-۴۲۰ میلادی]، که به خاطر حمایتش از مسیحیان به بزهکار معروف شد؛ ۲) یزدگرد دوم: شاه [۴۳۸-۴۵۷ میلادی]؛ ۳) یزدگرد سوم: آخرین شاه ساسانی [۶۳۲-۶۵۱ میلادی]، که بر اثر شکست از مسلمانان به مرو گریخت و در آنجا کشته شد.


یعقوب /yaequb/

معنی: به معنی «پاشنه را می‌گیرد»
ریشه: عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۸۵۱۹۶
پیشینه تاریخی: ۱) پیامبر یهود و نیای بنی اسرائیل، پسر حضرت اسحاق و پدر حضرت یوسف؛ ۲) از حواریان حضرت عیسی(ع)، معروف به یعقوب اکبر، که به روایت انجیل در پای صلیب حضرت عیسی(ع) حضور داشت و در مصر به دار آویخته شد. یکی از رساله‌های عهد جدید منسوب به اوست


یلان سینه /yalānsine/

معنی: دارای سینه ستبر و پهلوانی
ریشه: شاهنامه
پیشینه تاریخی: یکی از سران جنگی بهرام چوبینه – یکی از سران جنگی خسروپرویز


یمین /yamin/

معنی: ۱- راست، سمت راست، در مقابلِ یسار؛ ۲- دست راست انسان؛ ۳- مجاز از دست یار، مایه اقتدار؛ ۴- سوگند؛ ۵- توانگری، برکت و سعادت.
ریشه: قرآنی
فراوانی در ثبت احوال: ۲۹۴


یورام /yurām /

معنی: خداوند بر من است
ریشه: عبری


یوسف /yuso(e)f/

معنی: به معنی «خواهد افزود»
ریشه: عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۳۵۷۶
پیشینه تاریخی: ۱) سوره‌ی دوازدهم از قرآن کریم، دارای صد و یازده آیه؛ ۲) یوسف: پیامبر بنی اسرائیل، پسر محبوب حضرت یعقوب، که گفته شده است برادرانش او را در چاهی انداختند و او به مصر برده شد و در آنجا او را به غلامی فروختند. زلیخا همسر اربابش عاشق او شد، ولی او این عشق را رد کرد و در نتیجه به زندان افتاد. بعدها وزیر فرعون شد


یوسف رضا /yusef-rezā/

معنی: مرکب از نام‌های یوسف و رضا.
ریشه: عربی – عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۱۳


یوسف محمد /yusef-mohammad/

معنی: مرکب از نام‌های یوسف و محمّد.
ریشه: عربی – عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


یوشع /yušee/

معنی: نام یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل (وصی و خلیفه‌ی موسی(ع) از نسل حضرت یوسف (ع) و یعقوب (ع)، نام وی (یوشع) در آغاز «هوشع‌» بود یعنی «او نجات می‌دهد» ولی بعد به «یهوشوع» یعنی یهوّه نجات می‌دهد مسما شد.
ریشه: عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۳


یونا /yunā/

معنی: به معنی «خداوند می‌دهد»
ریشه: عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۲۲
پیشینه تاریخی: نام دیگر حضرتِ یونس(ع). [صاحب قاموس کتاب مقدس در ذیل مدخل یونس گفته است لفظ یونا به معنی کبوتر است]


یونس /yuno(e)s/

معنی: ۱) سوره‌ی دهم از قرآن کریم، دارای صد و نه آیه؛ ۲) یونس(ع) پسر متّی ملقب به ذوالنون (= صاحب ماهی) یکی از انبیای بنی اسرائیل که به روایت عهد عتیق، در نینوا ظهور کرد. هنگامی که در کشتی سفر می کرد او را در آب انداختند. ماهی بزرگی او را بلعید و سه روز بعد از شکم خود به ساحل انداخت. کتاب یونس نبی (ترجمه)، در عهد عتیق درباره‌ی اوست. + یونا.
ریشه: سریانی
فراوانی در ثبت احوال: ۹۹۰۱۱

 

سخن آخر

ممکن است در کنار جستجوی خود به دنبال بهترین اسامی پسرانه خاص و تک باشید، ما در مطلبی تحت عنوان اسم پسر خاص، لیست کاملی از این اسامی را به ترتیب حروف الفبا برای شما آماده کرده‌ایم. همچنین اگر به دنبال اسم پسر ترکی، اسم پسر اصیل ایرانی، اسم پسر کردی یا سایر اسامی پسرانه هستید، می‌توانید آن‌ها را در سایت ستاره جستجو و مطالعه کنید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید