غزل شماره ۶۳ حافظ: روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

غزل شماره ۶۳ حافظ در اوایل سلطنت کوتاه شاه زین العابدین فرزند شاه شجاع و در سال‌های پایانی عمر خود حافظ سروده شده است. حافظ در این غزل یار را به غنچه‌ای تشبیه می‌کند که با وجود ناشکفته بودن عاشقان بی‌شمار دارد. در زیباترین بیت غزل نکته‌ای نغز گفته می‌شود، اینکه طبیب وجود دارد اما دردی در تو نمی‌بیند که آن را درمان کند.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

شما فردی مهربان و بامحبت هستی که در راهی پر خطر قدم گذاشته‌ای. راهی که در آن بایستی با هزاران رقیب و حریف دست و پنجه نرم کنی. طبیب درد تو گرفتاری در عشق است که فراق یار را درمان می‌کند. احساس غربت وجودت را فرا گرفته ولی به زودی به مراد دلت می‌رسیدی و همه از این وصلت شاد و خوشحال خواهند شد.    

 

غزل شماره ۶۳ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۶۳ حافظ

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست

 

غزل شماره ۶۳ حافظ
غزل شماره ۶۳ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۶۳ حافظ

بیت اول

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

خطاب به جانان: اگر چه روی تو را کسی ندیده است با این حال هزار رقیب داری و در غنچه‌ای هنوز، یعنی پشت پرده‌ای، ولی صد بلبل عاشق داری. حاصل کلام: هنوز در آغوش مادری و از خانه بیرون نرفته‌ای، لکن تمام دنیا مبتلای تو هستند.

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

اگر به کوی تو آمده‌ام، این کار بسیار عجیب و غریب نیست. زیرا در این دیار، چون منِ غریب خیلی هست. یعنی آمدن من به محله تو غریب نیست، زیرا کوی تو مقام غُربا است؛ و غریب همیشه میل به غریب دارد.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

در عشقِ خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو رویِ حبیب هست

در طریق عشق بین میخانه و خانقاه فرق نیست. هر جا که هست در آنجا پرتو روی دوست است. یعنی چه صومعه زاهد و چه دیر راهب، در همه آن‌ها خدا حاضر است؛ و آثار جمال و جلال خدا همه جا منکشف و متجلّی است.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

آنجا که کار صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دیرِ راهب و نامِ صلیب هست

آنجا که به کار صومعه جلوه می‌دهند یعنی به عبادات صومعه، حُسن و جمال می‌دهند، ناقوس راهبِ دیر و نامِ صلیب در آنجا هست. مراد این است که همه اشیا در حالِ تعبّدِ حق تعالی هستند و حق تعالی در همه جا حاضر است و معبود، پیروان جمیعِ ادیان و ملل می‌باشد. [ناقوس = تخته فلزی است که در کلیسا‌ها به هنگام نماز برای اعلام وقت نماز به صدا درمی‌آورند.]

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد‌
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

چه کسی عاشق شد که یار به حالش نظر نکرد. یعنی البته که یار به عاشق حقیقی التفات می‌کند. اما‌ ای عزیز درد نیست و اِلّا طبیب هست. یعنی جانان طبیبی است که اهلِ درد و عشق را می‌شناسد و به محضِ تشخیص درد، فوری علاج می‌کند. مشکل اهلِ درد بودن می‌باشد و اِلّا درمان مقرر است.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست
هم قصه غریب و حدیثی عجیب هست

فریاد و فغانی که حافظ در عشق جانان می‌کند عبث و بیهوده نیست، بلکه حدیثی عجیب و غریب است. یعنی حافظ در عشق جانان بیهوده فریاد و فغان نمی‌کند، حتماََ یک کار بسیار بزرگ و مهمی هست که او را نالان و گریان کرده است.

 

منبع: شرح سودی، انتشارات نگاه.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید