غزل شماره ۲۲ حافظ: تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست

غزل شماره ۲۲ حافظ ده خصلت و ویژگی اخلاقی شاعرش را بیان می‌دارد و برای شناخت حافظ مانند یک چکیده زندگینامه است که کسی در آن شرح حال خود را بیان کرده باشد. دوری از ریا، علاقه به می و مطرب و بی‌توجهی به دو جهان از مفاد این غزل هستند. فال حافظ، تفسیر کامل فال و معنی بیت به بیت غزل بیست و دوم دیوان حافظ را در ستاره بخوانید.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

شک، تردید، غرور و تکبر از آفاتی است که بایستی از خود برانی. از سخن بزرگان و اهل فن در کاری که می‌خواهی انجام دهی استفاده کن. به مال دنیا توجهی نداری ولی برای رسیدن به اهدافت از هیچ تلاشی دریغ مکن در غیر این صورت دچار مشکل می‌شوی. درونت را با یاد خدا پر کن تا به مراد دلت برسی.    

 

غزل شماره ۲۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۲۲ حافظ

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید
تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

 

تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست
تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۲۲ حافظ

بیت اول

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن‌شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

هرگاه سخن اهل دل را می‌شنوی، زود قضاوت نکن و آن را اشتباه مخوان؛ بلکه این تو هستی که اشتباه می‌کنی زیرا تو سخن‌شناس نیستی و خوب و بد سخن را نمی‌توانی تشخیص دهی.

 

✦✦✦✦

بیت دوم

سرم به دُنیی و عُقبی فرو نمی‌آید
تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست

من به این جهان و آن جهان توجه و اعتنایی ندارم، شگفتا از این آشوب‌ها که در اندیشه آن هستیم.
دنیی: ممال دنیا است و به ضرورت وزن به این صورت آورده شده‌اند.
سرفرونیاوردن به دنیا و عقبی: اینکه عارف دل در گروی دنیا و آخرت ندارد، یعنی نه در دنیا آسایش می‌خواهد و نه برای به دست آوردن بهشت عبادت می‌کند، در عرفان مضمونی شایع است و حافظ نیز بارها به بی‌ارزشی دو جهان اشاره می‌کند؛ به عنوان مثال در بیت سوم از غزل «شراب لعل کش و روی مه جبینان بین» می‌سراید: «به خرمن دو جهان سر فرو نمی‌آرند / دماغ کبر گدایان و خوشه‌چینان بین»، در بیت سوم از غزل «صوفی از پرتو می راز نهانی دانست» می‌گوید: «عرضه کردم دو جهان بر دل کار افتاده / بجز از عشق تو، باقی همه فانی دانست» و در بیت ششم از غزل «راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد» عنوان می‌دارد: «اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند / عشقست و داو اول بر نقد جان توان زد».
تبارک الله: پاک و منزه است خدا، در زبان فارسی برای اظهار شگفتی بکار می‌رود.

 

✦✦✦✦

بیت سوم

در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

در باطن و ضمیر من دلخسته نمی‌دانم چه کسی است؛ در حالی که من ساکتم و سخن نمی‌گویم، ولی او در ناله و شور سر و صدا است.
غوغا: شور، بانگ، فریاد، همهمه و هنگامه است و این کلمه به صورت «غو» به معنای داد و فریاد و خروش در اشعار فردوسی بکار رفته است.

 

✦✦✦✦

بیت چهارم

دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

ای رامشگر، کجایی که دل من بی‌قرار شد و به سان سازی ناکوک و ناموزون شد. (راز دلم آشکار شد و عنان صبرم از دست رفت)، آهنگی حزین آغاز کن که از این نغمه و پرده موسیقی تو، کار ما رونق و سامان خواهد گرفت.
دل از پرده بیرون شدن ایهام دارد؛ یکی بی‌قرار شدن بر اثر بیرون آمدن از حجاب و دوم خارج شدن آهنگ از پرده موسیقی و ناساز شدن.
در شعر حافظ «از پرده بیرون شدن دل» بارها در غزلیات متعدد همچون «دلم از پرده بشد حافظ خوش‌گوی کجاست»، «اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن» و… بکار رفته است.

پرده: در موسیقی به رشته‌هایی که بر دسته سازهای رشته‌ای بسته می‌شود گفته شده و در پاره‌ای موارد لحن، آهنگ و مقام را نیز پرده می‌گویند. به نقل از نفائس الفنون، جلد ۳، صفحه ۱۰۲ پرده‌های مشهور دوازده‌اند:«عشاق، نوا، بوسلیک، راست، عراق، اصفهان، کوچک، زیرافکند بزرگ، زنگوله، رهاوی، حسینی و حجاز». جالب آنکه حافظ در مصراع دوم پرده‌ی «نوا» را به ایهام آورده است.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

اگر جلوه‌ی جمال تو در عالم پدیدار نبود و حسن تو جهان‌آرا نمی‌شد؛ هیچ‌گاه به جهان توجه نمی‌کردم و در نظرم زیبا نمی‌آمد، همچنان که پیش از دیدن تو به جهان توجهی نداشتم و چهره‌ی زیبای تو آن را در دیدگانم این چنین زیبا جلوه‌گر کرد.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

از این طمع خام و توقعی که دل من دارد، خواب از چشمم رفته است، گویی صد سال خمار بوده‌ام و اکنون دنبال میکده می‌گردم.
خیال پختن: اندیشه‌های بی‌جا و بی‌فایده در ذهن خطور دادن. خیال‌ها و آرزوهای دور و دراز در دل آوردن. حافظ چند بار دیگر نیز این تعبیر را آورده است؛ «خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست»، «خیال حوصله‌ی بحر می‌پزد هیهات» و «خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین» از این نمونه هستند.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گَرَم به باده بشویید حق به دست شماست

از دست اهل صومعه (ریاکاران) از دل من خون می‌رود، اگر مرا که آلوده هستم  به آب می (که مایعی ناپاک است) شستشو دهید تا پاک شوم، کاری به حق و سزاوار است و حق دارید که چنین کنید.
حافظ در  زمینه طهارت کردن با مایع ناپاک شراب در غزل شماره ۱۳۲ می‌گوید: «به آب روشن می عارفی طهارت کرد / علی‌الصباح چو میخانه را زیارت کرد»

 

✦✦✦✦

 

بیت هشتم

از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد، همیشه در دل ماست

در محفل عارفان و عاشقان حق از آن جهت مرا گرامی می‌دارند که آتش خاموشی‌ناپذیر عشق همیشه در دل ما افروخته است.
دیر مغان: عبادتگاه آتش‌پرستان است و در اینجا حافظ آتش دل خود را با آتشی که زردشتیان در عبادتگاه خود می‌افروزند مشابه گرفته است. رسم است که آتش در آتشکده هرگز خاموش نمی‌شود و همواره روشن می‌ماند. همچنین به معنی بیت دوم غزل شماره ۲ حافظمراجعه کنید.
آتش در دل بودن از معانی پربسامد در شعر حافظ است و در غزل شماره ۳۴۰ می‌گوید:«من که از آتش دل چون خم می در جوشم / مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم» و در غزل شماره ۱۷حافظ می‌سراید: «سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت».

 

✦✦✦✦

 

بیت نهم

 
چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دِماغ پر ز هواست

چه نغمه‌ی شگفتی بود که رامشگر در دستگاه نواخت که بر اثر آن، با وجود اینکه روزگار من سپری شد ولی هنوز در سرم عشق و هوای شنیدن آن نوا سخت برجاست.
دِماغ: مغز سر

 

✦✦✦✦

 

بیت دهم

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

شب گذشته ترانه‌ی عشق تو با آهنگ ساز مطرب در دلم طنین‌انداز شد و هنوز انعکاس آن در فراخنای سینه‌ام باقی است.

در متن فوق، تعبیر فال حافظ با بهره گرفتن از شرح جلالی و معنی ابیات با کمک دیوان حافظ شرح دکتر خلیل خطیب رهبر و حافظ‌نامه بهاءالدین خرمشاهی نوشته شده بود

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید