غزل شماره چهارده حافظ میگوید ای زیبارو که بر همه خوبان سلطنت داری، بر من غریبه رحم کن که در راه دل حیران شدهام. حافظ از معشوق انتظار توجه دارد و خود را غریب میداند که به سختی روزگار میگذراند؛...
غزل شماره سیزده حافظ تحت تأثیر خواجوی کرمانی سروده شده است. زمان سرودن این غزل در اولین بهاری است که شاه شجاع به اقتضای سیاست عوام فریبانه، همانند پدرش در میخانهها را بست. حافظ در این غزل به عشق ساقی...
غزل شماره ۱۲ حافظ داراى ايهام و تعبير در هر یک از ابیات خود بوده و به هنگام حركت از شيراز به يزد در سفر تبعيد براى شاه يحيى سروده شده است. در این غزل علاوه بر مفاهیم عاشقانه، خواستههای...
غزل شماره ده حافظ مستقيماً به داستان شيخ صنعان نظر داشته و «پير ما» در مطلع غزل همان شيخ صنعان و در اینجا هسته مركزی و شخصيت پير تصوری حافظ است. حافظ لطف سخنش را از نشان روی خوب او...
غزل شماره نه حافظ به عقیده دکتر غنی به مناسبت استخلاص جلال الدین تورانشاه از زندان سروده شده است و بوی امید و خوش بینی از آن استشمام می شود. اظهار بندگی به زیبایان، قناعت به داشتهها، دوستی با مردان...
غزل شماره هشت حافظ ابتدا از ساقی میخواهد برخیزد و او را مست کند، در ادامه میگوید محرم رازی ندارم و آنکه مایه آرام دل بقیه است، آرام دل مرا ربوده است و در انتها سفارش میکند شب و روز...
غزل شماره هفت حافظ در ابتدا میگوید دلت را مثل آیینه صاف کن و پردههای تاریک را از رویت کنار بزن تا حقیقت را ببینی آن موقع است که به مقام عالی میرسی؛ در ادامه اغتنام فرصت و عیش نقد...
غزل شماره شش حافظ به گفته دکتر غنی در روزهای توقف شاه شجاع در میدان سعادت بیرون دروازه شیراز و در روزگار ورود او به شهر سروده شده و حافظ در ابتدا از شاه میخواهد که به او التفات کند،...
غزل شماره پنج حافظ اول میگوید اختیار دل از دستم خارج میشود، مردم دانا چارهای بیندیشید وگرنه راز دلم آشکار خواهد شد؛ در ادامه به نیکی در حق دیگران، مروت با دوستان و مدارا با دشمان توصیه میکند و در...
غزل شماره چهار حافظ با «صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را» آغاز شده و حافظ از صبا خواهش میکند پیغامش را به گوش یار برساند؛ در ادامه به مخاطب میگوید حسن خلق داشته باشد، سپس از بیوفایی زیبارویان...
غزل سوم دیوان حافظ با اظهار عشق آغاز میشود. حافظ میگوید اگر محبوب زیبارو به خواسته دلم سربگذارد، تمام دنیا را تقدیم او میکنم؛ در ادامه از علاقهاش به شهر خویش سخن میگوید. در انتهای غزل به نصیحتپذیر بودن و...