سوره یوسف – صفحه ۱۹۹ قران

خدا را شکر استخاره شما بسیار خوب است و آیات مربوط به آن در سوره یوسف در مورد ماجرای حضرت یوسف است زمانی که برادرانش برای گرفتن مواد غذایی به بارگاهش آمدند و بنیامین را نیز برای دریافت جیره بیشتر با خود به همراه داشتند.

نتیجه استخاره:

First Image

شرح استخاره:

نترس و با قلبی مطمئن وارد این کار شو تا به طور پیوسته نتایج و ثمراتش را ببینی.
🔄 برای استخاره مجدد با موضوع جدید بر روی دکمه زیر کلیک کنید. استخاره
⚠ توجه: اگر نتیجه استخاره باب میل شما نبود از استخاره گرفتن مکرر خودداری کنید. شما تنها در صورتی مجاز به استخاره مجدد درباره یک موضوع خاص هستید که فاصله زمانی قابل توجهی با استخاره قبلی شما داشته باشد و شرایط موجود درباره آن کار تغییر کرده باشد.

آیات استخاره سوره یوسف به همراه ترجمه

سوره یوسف (صفحه ۱۹۹)

مِن قَبْلُ فَـﭑللَّهُ خَیْرٌ حَافِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ ﭐلرَّاحِمِینَ (۶۴)

همچون گذشته و (در هر حال) خداوند بهترین حافظ، و مهربانترین مهربانان است» (۶۴)

❈❈❈

وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ قَالُواْ یَا أَبَانَا مَا نَبْغِی هَـٰذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَیْنَا وَنَمِیرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ کَیْلَ بَعِیرٍ ذَالِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ (۶۵)

و هنگامى که متاع خود را گشودند، دیدند سرمایه آن‌ها به آن‌ها بازگردانده شده! گفتند: «پدر! ما دیگر چه میخواهیم؟! این سرمایه ماست که به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر که برادر را با ما بفرستى؛) و ما براى خانواده خویش مواد غذایى مى ‏آوریم؛ و برادرمان را حفظ خواهیم کرد؛ و یک بار شتر زیادتر دریافت خواهیم داشت؛ این پیمانه (بار) کوچکى است!» (۶۵)

❈❈❈

قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّىٰ تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِّنَ ﭐللَّهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلَّا أَن یُحَاطَ بِکُمْ فَلَمَّا ءَاتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ ﭐللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٌ (۶۶)

گفت: «من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، تا پیمان مؤکد الهى بدهید که او را حتما نزد من خواهید آورد! مگر اینکه (بر اثر مرگ یا علت دیگر) قدرت از شما سلب گردد؛ و هنگامى که آن‌ها پیمان استوار خود را در اختیار او گذاردند، گفت: «خداوند، نسبت به آنچه مى ‏گوییم، ناظر و نگهبان است!» (۶۶)

❈❈❈

وَقَالَ یَا بَنِیَّ لَا تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَﭐدْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ ﭐللَّهِ مِن شَیْءٍ إِنِ ﭐلْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ ﭐلْمُتَوَکِّلُونَ (۶۷)

و (هنگامى که مى ‏خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهاى متفرق وارد گردید (تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)! و (من با این دستور) نمى ‏توانم حادثه ‏اى را که از سوى خدا حتمى است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آن خداست! بر او توکل کرده ‏ام؛ و همه متوکلان باید بر او توکل کنند!» (۶۷)

❈❈❈

وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا کَانَ یُغْنِی عَنْهُم مِّنَ ﭐللَّهِ مِن شَیْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَ ﭐلنَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (۶۸)

و هنگامى که از همان طریق که پدر به آن‌ها دستور داده بود وارد شدند، این کار هیچ حادثه حتمى الهى را نمى ‏توانست از آن‌ها دور سازد، جز حاجتى در دل یعقوب (که از این طریق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت)؛ و او به خاطر تعلیمى که ما به او دادیم، علم فراوانى داشت؛ ولى بیشتر مردم نمى ‏دانند! (۶۸)

❈❈❈

وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَىٰ یُوسُفَ ءَاوَىٰ إِلَیْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّی أَنَاْ أَخُوکَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (۶۹)

هنگامى که (برادران) بر یوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جاى داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آنچه آن‌ها انجام مى ‏دادند، غمگین و ناراحت نباش!» (۶۹)

❈❈❈

فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ ﭐلسِّقَایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا ﭐلْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ (۷۰)

و هنگامى که (مامور یوسف) بارهاى آن‌ها را بست، ظرف آبخورى پادشاه را در بار برادرش گذاشت؛ سپس کسى صدا زد؛ «اى اهل قافله، شما دزد هستید!» (۷۰)

❈❈❈

قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَیْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ (۷۱)

آن‌ها رو به سوى او کردند و گفتند: «چه چیز گم کرده‏ اید؟» (۷۱)

❈❈❈

قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ ﭐلْمَلِکِ وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِیمٌ (۷۲)

گفتند: «پیمانه پادشاه را! و هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر (غله) به او داده مى ‏شود؛ و من ضامن این (پاداش) هستم!» (۷۲)

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید