اسم پسر با ح؛ فهرست کامل اسم پسر که با حرف ح شروع می‌شود

در این مطلب لیست اسم پسر با ح را می‌بینید. فهرست کامل نام‌ و اسم پسر اصیل که با حرف ح شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، عربی، عبری و …).

اسم پسر با ح

انتخاب اسم پسرانه با حروف الفبا

اسم پسر بر اساس حروف الفبا
برای آشنایی با دیگر اسامی پسرانه زیبا با توجه به اینکه اسم مورد نظر شما با چه حرفی آغاز شود، می‌توانید از جدول زیر استفاده کنید.

اگر به دنبال اسم پسر با ح می‌گردید ما در این مطلب گلچینی از زیباترین اسامی پسرانه که با حرف ح آغاز می‌شوند را جمع آوری کرده‌ایم. نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی و… از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسم هستند. 

 

اسم پسر با ح

 

پیشنهاد ستاره برای اسم پسر با ح:

حامی | حافظ | حامد | حسام | حسن | حسین | حمید | حانان

 

اسم پسر با ح عربی

حاتم /hātam/

معنی: به معنی حاکم، قاضی، داور
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۸۰۹
پیشینه تاریخی: رییس قبیله و شاعر عرب [قرن۷ میلادی] که به بخشش و دلاوری معروف بود و داستانهای فراوانی درباره‌ی او و خانواده‌اش به عربی و فارسی نوشته شده است.


حاجات /hājāt/

معنی: جمع حاجَة، حاجت ها
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۴


حاجی /hāji/

معنی: کسی که به زیارت خدا می رود


حاذق /hāzeq/

معنی: ۱- کارآزموده و دارای تجربه‌ی کافی در دانش یا فنی، چیره دست، استاد و ماهر ۲- دارای هوش، زیرک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حارث /hāres/

معنی: کشاورز، برزگر
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۹۳
پیشینه تاریخی: حارث بن ابی شعر [قرن ششم میلادی] بزرگترین فرمانروای غسانی و اولین پادشاه این سلسله


حارس /hāres/

معنی: نگهبان، محافظ.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حازم /hāzem/

معنی: محتاط، دور اندیش.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۰۴


حاسن /hāsen/

معنی: زیبا، نیکو، کنایه از ماه


حاصل /hāsel/

معنی: نتیجه، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمده یا کسب شده است
فراوانی در ثبت احوال: ۲۲۳۵


حافظ /hāfez/

معنی: آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد. نگهبان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۸۴۶
پیشینه تاریخی: ) شمس‌الدین محمّد، «حافظ» شیرازی از عارفان و شاعران بنام ایران در قرنِ ۸ هجری ملقب به لسان الغیب و ترجمان الاسرار ۲) حافظ خلیفه‌ی فاطمی [۵۲۵-۵۴۴ قمری] که به بهرام نام ارمنی را وزیر خود ساخت و موجبات شورش مردم را فراهم آورد ۳) حافظ [۷۳۰-۷۳۲ قمری] امیر سلسله‌ی آل کرت.


حافظ الدین /hāfezoddin/

معنی: آن که محافظ و نگهبان دین است


حالت /hālat/

معنی: چگونگی، وضع، سرمستی


حامد /hāmed/

معنی: سپاسگزار و ستایشگر
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۹۹۷۴


حامد حسین /hāmed-hoseyn/

معنی: مرکب از نام های حامد و حسین
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حامی /hāmi/

معنی: منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام، آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، پشتیبان
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۶۷


حانی /hāni/

معنی: میش یا گاو وحشی


حبان /hobān/

معنی: نام یکی از صحابه پیامبر (ص)


حبیب /habib/

معنی: دوست، یار، معشوق
فراوانی در ثبت احوال: ۹۶۴۵۳
پیشینه تاریخی: ۱) حبیب ابن مظاهر [قرن اول هجری] مسلمان شیعه‌ی ساکن کوفه، از یاران امام حسین(ع) که همراه او در کربلا شهید شد ۲) حبیب اصفهانی [قرن ۴ هجری] ادیب و شاعر ایرانی مقیم استانبول، مترجم سرگذشت حاجی بابای اصفهانی و مردم گریز مولیر. مؤلف دستور سخن در دستور زبان فارسی، تاریخ خط و خطاطان و کتابهای دیگر.


حبیبالله /habibollāh/

معنی: دوست خدا
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۵۱۴۳


حجاج /hajjāj/

معنی: بسیار حجت اورنده و حج کننده


حجت /hojjat/

معنی: آنچه با آن بتوان ادعایی را ثابت کرد، دلیل، برهان، پیشوا، رهبر
فراوانی در ثبت احوال: ۶۳۵۲۷


حجت الدین /hojatoddin/

معنی: آن که دلیل و برهان دین است


حجت الله /hojatollāh/

معنی: برهان، حق، دلیل پروردگار، از القاب امام مهدی (ع)


حجتالله /hojjatollāh/

معنی: ۱- برهان حق تعالی ۲- در تصوف انسان کامل که حجت حق بر خلق است.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۲۳۴۶


حدیر /hadir/

معنی: یکی از لشکریان پیامبر اسلام(ص).
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حر /hor(r)/

معنی: ۱- آزاد ۲- در قدیم دارای اعتقاد و رفتار شایسته و بزرگوارانه، جوانمرد، آزاده
فراوانی در ثبت احوال: ۶۸۴
پیشینه تاریخی: حُر ابن یزید (ریاحی) [قرن اول هجری] سردار و جنگجوی عرب، که در هنگام عزیمت امام حسین(ع) به کوفه، با هزار سوار راه او را بست، ولی در روز عاشورا از همکاری با سپاه کوفه خودداری کرد، به یاری امام حسین (ع) شتافت و در جنگ شهید شد


حریف /harif/

معنی: ۱- همنشین و معاشر، یار، دوست ۲-در قدیم به معنی معشوق.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حسام /hesām/

معنی: شمشیر برنده، تیزی شمشیر
فراوانی در ثبت احوال: ۵۹۹۶۸


حسام الدین /hesāmoddin/

معنی: شمشیر دین
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۳۰۸
پیشینه تاریخی: حسام‌الدین چلبی: [۶۲۲-۶۸۳ قمری] صوفی اهل آسیای صغیر، از تبار ایرانی (مردم ارومیه)، مرید، شاگرد، دوست و جانشین مولوی، که مثنوی مولوی به خواهش و بنام او سروده شده است


حسام رضا /hesām-rezā/

معنی: ازمرکب از نام‌های حسام و رضا
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حسامالله /hesāmollāh/

معنی: شمشیر خداوند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حسان /hesān/

معنی: بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی
فراوانی در ثبت احوال: ۲۲۶۰
پیشینه تاریخی: حسان ابن ثابت [قرن اول هجری] شاعر عرب ملقب به «شاعر پیامبر» بعدها از هواداران معاویه شد.


حسن /hasan/

معنی: حَسَن در لغت صفت مذکر از حُسن به معنای نیکو و زیباست
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۳۹۰۱۵
پیشینه تاریخی: نام دومین امام معصوم فرزند امام علی (ع) و فاطمه زهرا (س) است که او را سبط اکبر رسول الله (ص) هم می گویند.


حسن رضا /hasan-rezā/

معنی: مرکب از نام های حسن و رضا.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۷۷۰


حسن علی /hasan-ali/

معنی: مرکب از نام‌های حسن و علی
فراوانی در ثبت احوال: ۴۴۸۰۱
پیشینه تاریخی: حسنعلی قراقوینلو، آخرین امیر [۸۷۲-۸۷۳ قمری] قراقوینلو، فرزند و جانشین جهانشاه، که از شیخ حسن جلایری شکست خورد و به دست پسر او کشته شد.


حسون /hasun/

معنی: ۱- نام پرنده‌ای، سهره ۲- در عربی شُوَیکیّ ۳- در گویشهای محلی خوزستان مُصَغر حسن و گاه برای تحبیب به معنی حسن دوست داشتنی.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۶۱


حسیب /hasib/

معنی: ۱- (در قدیم) دارای فضل و کمال اکتسابی یا ذاتی، بزرگوار ۲- از اسامی خداوند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۰۲


حسین /hoseyn/

معنی: حُسین: مصغر حسن به معنی خوب، نیکو و صاحب جمال است
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۱۹۴۷۱
پیشینه تاریخی: حسین نام مبارک سومین امام معصوم و فرزند علی امام (ع) و فاطمه (س)است،که جدش رسول گرامی اسلام (ص) او را سرور جوانان بهشت و ریحانه باغ رسالت نامیده


حسین رضا /hosein-rezā/

معنی: مرکب از نام‌های حسین و رضا.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۷۰۸


حسین طاها(حسینطه) /hosein-tāhā/

معنی: مرکب از نام‌های حسین و طاها (طه).
فراوانی در ثبت احوال: ۳۳۵


حسین علی /hosein-ali/

معنی: مرکب از نام‌های حسین و علی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۰۵۴۵


حسین مهدی /hosein-mahdi/

معنی: مرکب از نام‌های حسین و مهدی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۴


حشمت الله /hešmatollāh/

معنی: بزرگی و عظمت خداوند.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۳۶۹


حصیل /hasil/

معنی: نام گیاهی است


حصین /hasin/

معنی: بلند، استوار، محکم
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حفیظالله /hafizollāh/

معنی: کسی که خداوند نگهدار اوست
فراوانی در ثبت احوال: ۴۱۶۵


حقیقت /haqiqat/

معنی: راستی، واقعیت، باطن


حکاک /hakkāk/

معنی: مهرساز، بسیار حک کننده


حکمت /hekmat/

معنی: معرفت به مسائل، خردمندی، فرزانگی، سخن اخلاقی، پند، اندرز، علم خداوند
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۱۹


حکیم /hakim/

معنی: پزشک، طبیعت، دانا، خردمند، فرزانه، دانا به چیزی (داننده‌ امری)، از نامهای خداوند
فراوانی در ثبت احوال: ۶۶۰۳


حلاج /hallāj/

معنی: پنبه زن، نداف، حسین بن منصور حلاج، عارف مشهور


حلیم /halim/

معنی: خویشتن دار، با صبر و تحمل، بردبار، از نامها و صفات خداوند
فراوانی در ثبت احوال: ۱۴۸۶


حماد /hammād/

معنی: بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده
فراوانی در ثبت احوال: ۵۷۷


حماس /hamās/

معنی: ۱- هواخواهی شدید ۲- اشتیاق شدید، التهاب تب و تاب، شور و شوق ۳- غیرت، تعصّب ۴- پهلوانی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حمام /hamām/

معنی: کبوتر


حمد /hamd/

معنی: شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس، الحمد، سوره‌ اول از قرآن کریم دارای هفت آیه، فاتحۀالکتاب
فراوانی در ثبت احوال: ۲۹۰۶


حمدالله /hamdollāh/

معنی: حمد و ستایش خداوند
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۷۳۵
پیشینه تاریخی: حمدالله مستوفی: [قرن ۸ هجری] شاعر، مورخ و دایرةالمعارف نویس ایرانی، از مردم قزوین، مؤلف دایرةالمعارف فارسی، نُزهَتُ القُلوب، تاریخ گزیده و ظفرنامه، که تاریخ منظوم بعد از اسلام به سبک شاهنامه است.


حمزه /hamze/

معنی: شیر، شیر بیشه
فراوانی در ثبت احوال: ۶۹۲۵۹
پیشینه تاریخی: ۱) حمزة ابن عبدالمطلب: [حدود ۵۳ پیش از هجرت – ۳ هجری] عموی پیامبر اسلام(ص)، از نخستین مسلمانان و از دلاوران عرب، که در جنگ اُحُد شهید شد و سیدالشهدا لقب یافت ۲) حمزه‌ی اصفهانی: [قرن ۴ هجری] ادیب و مورخ عربی نویس ایرانی، از آثار اوست: تاریخ پیامبران و شاهان و کتابُ التَنبیه.


حمود /hamud/

معنی: ۱- ستوده و پسندیده ۲- حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۷۹


حمید /hamid/

معنی: ستوده و ستایش شده
فراوانی در ثبت احوال: ۳۹۲۵۳۳


حمید رضا /hamid-rezā/

معنی: مرکب از نام‌های حمید و رضا به معنی ستوده خوشنود
فراوانی در ثبت احوال: ۲۹۴۴۳۶


حمید علی /hamid-ali/

معنی: از نامهای مرکب، حمید و علی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۴۹


حمیدالدین /hamidoddin/

معنی: ستوده آیین، ستوده دین
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: قاضی حمیدالدین بلخی نویسنده مشهور قرن ۶ هجری.


حنان /hannān/

معنی: ۱- آرزومند، مشتاق ۲- بخشاینده ۳- بسیار مهربان ۴- نوحه و زاری کننده ۵- از نام‌های خداوند.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۶۵


حنظله /hanzale/

معنی: (مفرد حَنظل) گیاهی بسیار تلخ که خاصیت دارویی دارد، هندوانه‌ی ابوجهل
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۵۶
پیشینه تاریخی: ۱) نام جوانی که در شب اول ازدواجش در رکاب پیامبر اسلام(ص) جنگید و به شهادت رسید ۲) حنظله باد غیسی حکیم و شاعر پارسی گوی [قرن ۳ هجری]


حنیف /hanif/

معنی: ۱- درست و پاک، راستین ۲- در ادیان معتقد به یگانگی خداوند، خداپرست پیش از ظهور اسلام.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۱۸


حنیف رضا /hanif-rezā/

معنی: مرکب از نام‌های حنیف و رضا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


حنین /honayn/

معنی: مصغر حِنّ، ۱- به معنی «جماعتی کوچک از جنّیان»
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: درّه‌ای بر سر راه مکه به طائف، که در سال ۸ هجری، هنگام بازگشت پیامبر اسلام(ص) و یارانش از مکه، در آنجا میان آنان با کافران جنگ درگرفت (غزوه‌ی حُنین) و به پیروزی مسلمانان انجامید


حیان /hayyān/

معنی: ۱. زنده ۲. کسی که برای چیزی وقت و زمان تعیین کند
فراوانی در ثبت احوال: ۳۹۸
پیشینه تاریخی: ۱) نام مورخ و پژوهشگری از مردم قُرطُبَه (گردوبا) ۲) نام پدر جابر (ابوعبدالله جابرابن حیان عبدالله کوفی معروف به صوفی) از اصحاب امام صادق(ع).


حیدر /heydar/

معنی: شیر، اسد
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۱۳۵۴
پیشینه تاریخی: لقب حضرت علی(ع).


حیدر علی /heydar-ali/

معنی: مرکب از نام‌های حیدر و علی
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۳۹۵


حیران /heyrān/

معنی: سرگردان، متحیر


حیرت /heyrat/

معنی: سرگشتگی، سرگردانی

 

اسم پسر با ح در سایر ریشه‌ها

حادید /hādid/

معنی: تند و تیز، نام روستایی بوده است
ریشه: عبری


حانان /hānān/

معنی: رحیم، نام یکی از دلاوران در زمان داوود
ریشه: عبری


حانون /hānun/

معنی: صاحب نعمت
ریشه: عبری


حداد /haddād/

معنی: آهنگر، آهن فروش، دربان، گویا، تیز
ریشه: قرآنی


حزقیال /hezqiāl/

معنی: قوت خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، حزقیا
ریشه: عبری


حسن یوسف /hasanyusef/

معنی: حسن (خوبی) + یوسف (عبری)، گیاهی همیشه سبز از خانواده نعناع که برگ های آن به رنگهای مخلوط قرمز، سفید، سبز، زرد، و قهوه‌ای است
ریشه: عبری


حسین سالار /hosein-sālār/

معنی: مرکب از نام‌های حسین و سالار
ریشه: فارسی – عربی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۶


حسین فربد /hosein-farbod/

معنی: مرکب از نام‌های حسین و فربد.
ریشه: فارسی – عربی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید