غزل شماره ۹۲ حافظ: میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

غزل شماره ۹۲ حافظ از عشقی بزرگ و بی‌محابا سخن می‌گوید. حافظ در برابر راه رفتن یار جان خود را فدا می‌کند و حتی در برابر تقاضای او برای فدا کردن جان، قد بلند و چشم شهلایش جانفشانی می‌کند. حافظ در انتها اشاره می‌کند که خودش می‌داند در خلوت وصال یار جایگاهی ندارد اما با این وجود با کمال میل خود را فدای همه وجود یار می‌کند.

تعبیر و تفسیر این غزل در فال حافظ شما

در زندگی‌ات تغییرات عظیمی را به وجود می‌آوری که این تغییرات هم مادی است و هم معنوی. به زودی از جایی به جایی نقل مکان خواهی کرد. جابجایی سخت است ولی نتیجه آن آسایش توست. افکار و آرزوهایی را که در سر داری عملی کن که از این زمان به بعد همه چیز خوش خواهد شد. مال و ثروتی بدست می‌آوری ولی در عین حال کسی از دستت خواهد رفت چرا که در انجام نذرهایت کوتاهی کرده‌ای.    

 

غزل شماره ۹۲ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

متن غزل شماره ۹۲ حافظ

میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت
خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت
گفته بودی کی بمیری پیش من تعجیل چیست
خوش تقاضا می‌کنی پیش تقاضا میرمت
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست
گو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت
آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او
گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت
گفته‌ای لعل لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گه پیش مداوا میرمت
خوش خرامان می‌روی چشم بد از روی تو دور
دارم اندر سر خیال آن که در پا میرمت
گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیست
ای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت

 

غزل شماره ۹۲ حافظ
غزل شماره ۹۲ حافظ

 

معنی و تفسیر غزل شماره ۹۲ حافظ

بیت اول

میرِ من خوش می‌روی کاندر سراپا میرمت
خوش خرامان شو که پیشِ قدِ رَعنا میرمت‌

ای فرمانروای دلم، رفتاری دلپذیر داری که فدای سر و قدمت شوم، به خوشی و ناز روان شو که پیشِ قامت موزونت جان را پیشکش دهم. [میر = مخفف امیر به معنی فرمانروا]

 

✦✦✦✦

 

بیت دوم

گفته بودی کی بمیری پیشِ من تعجیل چیست
خوش تقاضا می‌کنی پیشِ تقاضا میرمت‌

ای جانان، پرسیده بودی که چه موقع در برابرِ من می‌میری؟ عجله برای چیست؟ عجب تقاضای خوبی می‌کنی، پیشِ تقاضایت بمیرم یعنی قربان تقاضایت گردم.

 

✦✦✦✦

 

بیت سوم

عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست
گو بخرامد که پیشِ سرو بالا میرمت

دلداده‌ای خمارآلود و جدا از یار مانده هستم، معشوق من، ساقی مجلس کجاست؟ بگویید که با ناز بیاید تا در برابر قامت سرو مانندش جان را نثار کنم.

 

✦✦✦✦

 

بیت چهارم

آنکه عُمری شد که تا بیمارم از سودایِ او
گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت

به آن کسی که مدتی است از عشق و خیالِ او بیمارم، بگو که به من التفاتی کند که فدای چشمِ شهلایش شوم.

 

✦✦✦✦

 

بیت پنجم

گفته‌ای لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیشِ درد و گه پیشِ مُداوا میرمت

ای جانان، گفته بودی که لبِ قرمزِ چون لعلم هم درد می‌بخشد و هم دوا می‌دهد. گاه پیشِ دردت و گاه پیشِ مداوایت بمیرم. یعنی فدای لبت گردم که هم درد و هم درمان در آن است.

 

✦✦✦✦

 

بیت ششم

خوش خرامان می‌روی چشمِ بَد از رویِ تو دور
دارم اندر سَر خیالِ آنکه در پا میرمت‌

ای یار چه با ناز و زیبا راه می‌روی، چشم بَد از تو دور باد. قصد دارم وقتی که خوش می‌خرامی در مقابلِ قدمت جان را نثار کنم.

 

✦✦✦✦

 

بیت هفتم

گرچه جای حافظ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست‌
ای همه جای تو خوش پیشِ همه جا میرمت‌

ای جانان، اگر چه در خلوتِ وصلِ تو برای حافظ جایی نیست اما می‌دانم که سراپای تو خوش است. همه جا فدای تو گردم.

 

منبع: شرح سودی، انتشارات نگاه.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • خیلی میترسم و نگران شدم وقتی فال گرفتم و این غزل برام اومد.. خیلی عجیبه چون دقیقاً در حال جابجایی و نقل مکان هستم و یه سری تصمیمات هم گرفتم برای مادیات و مسائل اقتصادی خودم..
    ولی اونجایی که میگه عزیزی رو از دست میدی نگرانم کرد… حاضرم آسایشی به دست نیارم از این جابجایی و توی مسایل مالی پیشرفت نکنم ولی عزیزی رو از دست ندم….

نظر خود را بنویسید