حر بن یزید ریاحی کیست؟

حر بن یزید ریاحی اولین کسی است که آب را بر امام حسین و یارانش بست. حر بن یزید ریاحی در روز عاشورا توبه کرد و اولین شهید کربلا لقب گرفت.

ستاره | سرویس مذهبی – حر بن یزید ریاحی (Al-Hurr ibn Yazid al Tamimi)، از بزرگان قبیله بنی تمیم و شاخه بنی ریاح بود. طائفه حر از خاندان معروف عراق و از رؤسای قبایل کوفیان بود ه است.

 

اصل و نسب حر بن یزید ریاحی

حر بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتاب ‌بن حارث بن عمرو بن هَمام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، از قبیله تمیم بوده است. از این رو، وى را ریاحى، یربوعى، حَنظَلى و تمیمى خوانده‌اند. خاندان حر در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند. سن حر را کسی در تاریخ ذکر نکرده است و نام مادرش نیز در جایی گفته نشده است اما نام پدرش همراه نامش شهرت دارد؛ «یزید بن ناجیه».

 

ماموریت حر بن یزید ریاحی

هنگامی که خبر آمدن امام حسین (ع) در کوفه منتشر شد، حر بن یزید به سمت فرماندهی ۱۰۰۰ نفر از سربازان برگزیده شد. عبیدالله به حر دستور داد که از ورود امام به کوفه جلوگیری کند و او را وادار به بیعت با یزید کند.

زمانی که امام حسین (ع) در مسیر کربلا به منزل «ذی حِسم» رسیدند. امام دستور داد در آنجا اتراق کنند. لشکر هزار نفری حر در در این منزلگاه، در برابر امام حسین (ع) صف کشیدند. امام احساس کرد که آنها تشنه اند، به اصحاب و یارانش امر کرد: «این قوم را سیراب و لب اسب هایشان را تر کنید.»

پس از اینکه لشکر حر سیراب شدند، امام به آنها گفت: ای مردم شما کیستید؟ جواب دادند: یاران عبیدالله هستیم. امام فرمود: فرمانده شما کیست؟ گفتند: حر بن یزید ریاحی. امام به حر گفت: ای فرزند یزید، وای بر تو، با مایی یا بر ما؟ حر در جواب گفت: بر تو ای ابا عبدالله. در این لحظه امام فرمود: «وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوهَ إِلا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ». 

 

حر بن یزید ریاحی داستان حر و امام حسین 

 

حر بن یزید ریاحی با امام (ع) تا نینواحر ریاحی گفت: «…مأموریت ما این است که از تو جدا نشویم، تا تو را نزد عبیدالله ببریم.» امام تبسمی کرد و در جواب گفت: «مرگ به تو از این کار نزدیک تراست.»امام به یاران و اهل بیت خود گفت: «بانوان را سوار کنید تا ببینم حر و یارانش چه می کند.» هنگامی که سوار شدند، سواران حر جلوی آنها را گرفتند. امام حسین (ع) ناراحت شد و در حالی که دست به شمشیر برده بود، گفت: «ثَکَلَتْکَ أُمکَ مَا الذی تُرِیدُ أَن تَصنَعَ».حر ریاحی با اینکه فرمانده سپاه بود و از حرف امام به شدت ناراحت شده بود، در جواب امام گفت:«به خدا سوگند هر کس نام مادرم را می برد، جوابش را می دادم، اما به خدا قسم نمی توانم درباره مادرت جز نیکی چیزی بگویم و ناگزیرم تو را نزد عبیدالله ببرم.»امام حسین (ع) از منزل «عُذیب» راه را به طرف چپ کج کرد، حر هم همراه امام حرکت نمود و یک لحظه از امام و یارانش غافل نمی شد. حرکت امام ادامه یافت تا به سرزمین نینوا رسیدند. در این هنگام سواری از طرف کوفه، نمایان شد و نزد حر رفت و نامه ای به او داد، حر نامه را باز کرد، دید از طرف عبیدالله است و در آن نوشته است: کار را بر حسین (ع) سخت و دشوار گیر و او را در بیابانی بی آب فرود آر. 

 

حر بن یزید ریاحی زمان شهادت حر

 

دگرگونی حر بن یزید ریاحیروز عاشورا، امام حسین (ع) با صدای بلند از مردم یاری خواست و گفت: «أَما مِنْ مُغِیث یُغِیثُنا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَما مِنْ ذاب یَذُب عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ؟»حر ریاحی با شنیدن سخنان جانسوز امام، مضطرب و پریشان شد، با ناراحتی نزد عمربن سعد آمد و به او گفت: آیا می خواهی با حسین (ع) بجنگی؟ عمربن سعد با کمال بی شرمی گفت: آری، چنان نبردی کنم که کمترین آن بریده شدن سرها و جدا شدن دستها را به دنبال دارد. حر که دوست نداشت با امام روبرو شود، به او گفت: بهتر نیست او را به حال خود واگذاری تا اهل بیت خود را از اینجا دور کند؟ عمر سعد که جیره خوار عبیدالله بود، در جواب گفت: اگر کار دست من بود، پیشنهاد تو را عملی می کردم، ولی امیر اجازه نمی دهد.حر نگران و آشفته در گوشه ای ایستاد و به فکر فرو رفت. به دنبال بهانه ای می گشت که از لشکر عمر سعد جدا شود، لذا نزد «قره بن قیس» آمد و گفت: اسبت را آب داده ای؟ گفت: نه، حر گفت: نمی خواهی آبش دهی؟

من می روم و او را سیراب می کنم و با این بهانه از لشکر عمر سعد فاصله گرفت و راهش را به طرف خیمه گاه امام، کج کرد. مهاجر بن اوس که همراهش بود، به حر گفت: از کارهایت متحیر شده ام، به خدا قسم هرگز تو را این گونه ندیده ام، اگر از دلیران کوفه سؤال می کردند، نام تو را می بردم. حر ریاحی در جواب گفت:«به خدا قسم، خود را در میان بهشت و جهنم می بینم، ولی چیزی را بر بهشت ترجیح نخواهم داد. اگر چه مرا بکشند و پاره پاره کرده و بسوزانند.»  توبه حر بن یزید ریاحیحر به خیام اهل بیت نزدیک می شد، در حالی که دست بر سر نهاده بود و زمزمه می کرد: «أَللهُم إِلَیْکَ أَنَبْتُ، فَتُبْ عَلَی، فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِکَ وَ أَوْلادِ بِنْتِ نَبِیکَ».امام به او مژده داد که خدا توبه اش را می پذیرد. حر گفت: «…ای حسین، چون اولین کسی بودم که راه را بر تو بستم، اجازه بده اولین شهید در راهت باشم، شاید به این وسیله در زمره کسانی باشم که فردای قیامت با جدت محمد مصطفی (ص) مصافحه می کنند.»زمان شهادت حر بن یزید ریاحیحر پیشاپیش امام حسین (ع) ایستاد و خطاب به لشکر دشمن گفت:«ای اهل کوفه، این بنده صالح خدا را فرا خواندید، وقتی آمد او را رها کردید. گفتید در راه تو جان تقدیم می کنیم آن گاه بر او شمشیر کشیدید.

او را نگه داشته و از همه طرف محاصره کردید و نمی گذارید در سرزمین پهناور خدا به سویی رود. مانند اسیر در دست شما مانده است و بر سود و زیان خود قدرت ندارد، آب فرات را از او، زنان، دختران و خویشانش مانع شده اید، در حالی که یهود و نصارا از آب فرات می نوشند و خوکان و سگان در آن می غلتند. اینها از تشنگی به جان آمده اند. پاس حرمت ذریه محمد (ص) را نداشتید. خدا روز تشنگی، شما را سیراب نکند.»بعد از این خطابه، گروهی به او حمله کردند. حر توانست با نبردی شجاعانه ۴۰ نفر از دشمن را به درک واصل کند. ولی سرانجام بر اثر ضربه ای که بر اسبش خورد، بر زمین افتاد و مجروح شد. اصحاب امام حسین (ع) پیکرش را به خیمه گاه منتقل کرده، مقابل ابا عبدالله گذاشتند، حضرت خم شد و فرمود: «أَنْتَ الحُر کَما سَمتْکَ أُمکَ حُراً فی الدنْیا وَالاْخِرَهِ…». قبر حر بن یزید ریاحیپس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش، طایفه بنی ریاح با توافق عمر بن سعد، پیکر حربن یزید را از میدان جنگ بیرون برده و در سمت غربی شهر کربلا به فاصله حدود هفت تا نه کیلومتر در منطقه ای به نام کمالیه، دفن کردند. اولین مقبره حر بن یزید ریاحی، حدود سال ۳۷۰ هجری قمری به فرمان عضدالدوله دیلمی ساخته شد. ولی به علت دوری آستانه از کربلا و ناامنی راهها، آستانه حر به تدریج رو به ویرانی نهاد.

 

حر بن یزید ریاحی مقبره حر قبر حر

 

 نبش قبر حر بن یزید ریاحیهنگامی که شاه اسماعیل صفوی، عراق را فتح کرد، نسبت به بزرگی حر و جایگاه مرقد او، احساس شک و تردید کرد. برای روشن شدن حقیقت، دستور داد تا قبر را بشکافند. هنگامی که کارگران قبرش را شکافتند، جسد حر با لباس های خون آلود دیده شد و آثار جراحت تازه بود و بر سرش اثر ضربه شمشیری که با دستمالی بسته شده بود، دیده می شد. شاه دستور داد، دستمال را باز کردند. ناگهان خون جاری شد، دستمال دیگری بستند ولی خون قطع نشد. مجبور شدند همان دستمال را دوباره ببندند. شاه اسماعیل قطعه کوچکی از آن پارچه را برید و برای تبرک برداشت. سپس دستور داد قبر حر را بازسازی کنند، لذا در سال ۹۱۴ هجری آستانه مجللی برای حر ریاحی ساخته شد.

مطالب زیر را نیز در مجله اینترنتی ستاره دنبال کنید:

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید